Tuesday, December 29, 2009

محبوبیت چاوز

چند وقتی در مسافرت بودیم. در یکی از جزایر قناری بنام تنریف . جزیره روی هم رفته زیبایی است، هرچند که برای سودآوری خانه های توریستی زیادی به سبک چلوکبابی ساخته شده. که بافت اصیل جزیره را خراب کرده است. هنگامی که در کوه وسط جزیره برای گردش و کوهنوردی رفته بودیم به یک گروه بزرگ از توریستهایی از ونزوئلا برخوردیم. از آنها پرسیدم "ونزوئلا"؟ همه با سر و صدا شروع به تکان دادن سرهایشان به علامت تایید کردند. بعد پرسیدم "چاوز"؟ جیغشان در آمد و با اخم و تخم ادا درآوردند که بیزاریشان را از او نشان میداد. بیچاره ها احساس سرافکندگی میکردند. عین خود ما با احمدی نژاد. م

Sunday, December 20, 2009

حیف که منتظری رفت و سرنگونی این رژیم را ندید

امروز خبر مرگ منتظری آمد. این انسان شریف و پاک  بیش از انتظار شهامت و صداقت از خود نشان داد. شاید تنها کسی که روحانیون شیعه میتوانند به او افتخار کنند و بگویند در تمام این دم و دستگاه مفتخوری و جنایت ملایان استثنا هایی نیز وجود داشت. جایش در این روزها خالی خواهد بود. با وجود تمام احترامی که برایش قایلم نمیتوانم پیامهای بند تنبانی امثال شیرین عبادی و اکبر گنجی و فرخ نگهدار و بسیاری دیگر را تایید کنم. از این میان تنها پیام فرخ نگهدار هیچ جای غافلگیری نداشت. ای داد! م

Tuesday, December 15, 2009

لیست قربانیان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و بقیه سازمانهای چریکی را منتشر کنیم

هنگامی که پایداری ایرانیان در مقابل رژیم قرون وسطایی ملاها میبینم از فرط هیجان اشکم جاری میشود. ما چه ساده لوح و دنباله رو بودیم.و زندانی کلیشه های نسل های پیش. دست به دست هم داده اینها را سرکار آوردیم که مثل سگ هار بجان مردم و فرهنگ و تمدن ایرانی بیفتند. این جوانان چه پخته اند و چه قدر راحتتر و فارغ از ایدولوژی. ما چه به بیراهه رفتیم. اکنون چرا به همین آزادگی این نسل با گذشته لعنتی خودمان روبرو نمیشویم و سرمان را در برف فرو برده ایم؟ باید شروع کنیم به جمع کردن نام قربانیان سازمان، مهم نیست که چند نفر باشند. مانه تنها در مقابل تاریخ که در مقابل خانواده این قربانیان مسئولیم. م

Thursday, December 10, 2009

منتظری قهرمان ملی


با وجودی که افکار مذهبی و متحجرانه منتظری را قبول ندارم اما در برابر شجاعت و شهامت اخلاقی او سر تعظیم فرود میاورم. ایکاش انقلابیونی که در گذشته با سیانور زیر زبان و جان برکف زندگی میکردند نیز امروز قطره ای از این صداقت زیبای انسانی در وجودشان داشتند. منتظری سرمشق من است. جایزه کورش کبیر حقشناسی کوچکی است که برای اهدای آن به منتظری باید این نیکوکاران كانون مدافعان حقوق بشر ايران را ستود. م

Wednesday, December 9, 2009


 



لطفا رویداد سیاهکل را دیگر جشن نگیرید!م

بار دیگر در آستانه سالگرد رویداد سیاهکل هستیم و انتظار میرود که سازمانهای مختلف برآمده از"سازمان چریکهای فدایی خلق ایران" مانند فداییان خلق اکثریت که نگارنده زمانی عضو فعال سازمان جوانان آن بود، بزودی دوباره با دادن اعلامیه ها و برخی با سخنرانی ها و برگزاری مراسم و حتی برگزاری جشن به استفبال این روز بروند، آن هم در شرایطی که  امروز "خلق" مورد نظر یا به زبان فارسی "مردم  ایران"  با رستاخیز مسالمت آمیز و عاری از خشونت خود دنیا را به شگفتی و احترام واداشته است. م

تمام این گروههای برآمده از چریکهای فدایی خلق مبارزه مسلحانه را در نظر و عمل رد کرده اند و ظاهرا همگی به کارزار حمایت از منشور جهانی حقوق بشر پیوسته اند. حتی بخشی از آنان از اصلاح طلبان دولتی اصلاح طلبترهم شده اند چه برسد که بخواهند مبارزه مسلحانه ای بکنند.  با این وجود جای بسی شگفتی است که همگی در مورد  رویداد سیاهکل و سایر ترورها و عملیات خشونت آمیز و مغایر با موازین حقوق بشری همچنان بر "حماسه " وار بودن این واقعه  پای میفشارند. همه این گروهها همگی هنوزهمان نام عربی عجیب،  فرا افکنانه وارتجاعی و نامتناسب با زمانه "فداییان خلق" را با پیشوندها و پسوندهای بازهم نامتناسبتری یدک میکشند. بدینگونه  با نامی که آنان را به همان "حماسه" پیوند میدهد نیز کوچترین مشکلی ندارند.  آیا این همه دهن کجی آشکار به حقوق بشر نیست؟ آیا بیش از چهل سال زمان برای فکروتعمل و بازبینی این اشتباه تاریخی  کافی نبوده که پی به کجروی جوانان خام آن روزگار ببریم و به وضوح ببینیم که این رویداد هیچ دستاورد مثبتی برای جامعه ایرانی نداشته است که برعکس؟ آیا مظلومنمایی یکجانبه  و حماسه خواندن این رویداد بدون کوچکترین اشاره ای به قربانیان بی گناه این سازمان، شامل پاسبان، کارمند بانک، مستشار امریکایی، رهگذر خیابان،... که برخلاف تمامی موازین حقوق بشر در خون غلطیدند وهنوز کمتر کسی از نام و هویت این قربانیان آگاه است، غیر انسانی و ناجوانمردانه  نیست؟ آیا مثل روز روشن نشده است که به هیچ هدف درستی با وسیله نادرست نمیتوان رسید، هدف را از وسیله نمیتوان جدا کرد و بعبارت دیگر هدف وسیله را توجیه نمیکند؟  م

 پس بیایید از ادعاهای بچه گانه دست برداشته و بر آنچه که تاریخ بیهودگی آن را ثابت کرده است و در میان امروزی ها نیز هیچ خریداری ندارد همچنان پای نفشاریم. شاید گفته شود پس جنایات ساواک در مورد چریکها چه میشود؟ مسلما  خشونت غیر انسانی که ساواک برای مقابله با چریکها و سایر زندانیان سیاسی بکار میبرده  درست نبوده و قابل دفاع نیست. اما این بهیجوجه  تحریف تاریخ و حماسه نامیدن و آب پاکی ریختن بر سر آن جوانان آرمانخواه را  توجیح نمیکند. فراموش نکنیم که برخی از دیکتاتورهای تاریخ مانند استالین یا هونکر خود نیز زمانی قربانی زندان وخشونت بوده و با اینحال برای این سابقه اشتباهات تاریخی آنان توجیه نشده است. م

اینکه چریکهای فدایی خلق میکوشیدند رژیم شاه را سرنگون کنند مورد ایراد و انتقاد نیست. این حق هر انسانی است که برای به کرسی نشاندن نظرات سیاسی و اجتماعی خود مبارزه کند. به شرطی که این روش ها در چهارچوب احترام به موازین حقوق بشر بگنجد. استفاده از اسلحه و حذف فیزیکی مخالفان برای به کرسی نشاندن هر هدفی بخصوص که تاریخ ارتجاعی بودن آن اهداف را نیز ثابت کرده باشد چگونه قابل دفاع است.
  روش های مسلحانه و چریکی فداییان و مجاهدین خلق نه فقط کمی به مهار استبداد شاه نکرد بلکه  به تشدید اختناق بیشتر و پلیسی شدن فضای سیاسی جامعه منجر شد. اگرمدعی هستیم که این روش درستی بود، چرا همین روش را در مقابل رژیم کنونی توصیه نمیکنیم  که در خشونت ورزی و استبداد رژیم گذشته به گرد پایش هم نمیرسد؟ آیا جز این است که امروز دیگر همه به سبکسری و سطحی نگری ما خواهند خندید؟  فراموش نکنیم که همان زمان نیز روستاییان سیاهکل که مستقیما امکان حمایت از چریکها را داشتند، نه تنها حمایتی از آنها  نکردند بلکه  با پلیس برای دستگیری آنان همکاری  نیز نمودند. م

 اگر امروز هنوز شهامت اخلاقی این را نداریم که به اشتباه خود اعتراف کنیم، اگر هنوز قادر نیستیم از قربانیان خود پوزش خواهی نموده یا اصلا آنها را به عنوان انسان به رسمیت بشناسیم، اقلا با ساز و دهل اینگونه کجروی ها را جشن نگیریم و به سکوت برگزار کنیم.  باور کنید  امروزی ها دیگر به بلوغ فکری رسیده و به اندازه کافی رویدادهای خوش یمن تری در تاریخ خود برای جشن گرفتن دارند،  و آنهم نه  از آن نوع  جشنی که دستمایه اش سینه زنی و ستایش آرمانخواهی های کور باشد ... م

About Me

سالها گذشت، دیوار برلین فرو ریخت. تازه بخود آمده برگشتیم و دیدیم که سربازان گمنام چه هیولای مهیبی بودیم. نسل من ، نسل سوخته، نسلی که در دامان توهمات، کابوس ها، دوگانگی های فرهنگی نسل پیشتر پا گرفته و تا بخواهد خودش را بشناسد امواج مهیب یک سونامی ارتجاعی او را با خود برده بود. -